loading...
پرده ی خیال
محمد حسن زاده بازدید : 4475 چهارشنبه 18 شهریور 1394 نظرات (6)

خبـر بـه دورترین نقطه ی جهان برسد(نجمه زارع)

خبـــــر بــــــه دورترین نقطه ي جهان برسد

نخواست او به منِ خسته بــی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت

کسی کــــــه سهم تو باشد به دیگران برسد

چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر

بـــه راحتی کسی از راه نـاگهـــــــان برسد،...

رهــــــا کنی بــــــرود از دلت جــدا بـــــاشد

به آن کـــه دوست تَرَش داشته به آن برسد

رهـــــــا کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر بـــه دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایـــه اي نکنی بغض خـویش را بخــــــوري

که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند کــه... نه! نفرین نمی کنم... نکند

به او کـــــــه عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند کــه فقط زود آن زمان برسد

باقی اشعار را در ادامه مطلب بخوانید

محمد حسن زاده بازدید : 2153 سه شنبه 17 شهریور 1394 نظرات (0)

حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟

با توام، با تو خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه حرف دلم با تو همین است که دوست...

چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما

کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:

دست بر میوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود

خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:

بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

 

قیصر امین پور

محمد حسن زاده بازدید : 1943 سه شنبه 17 شهریور 1394 نظرات (0)

 

این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است(غلامرضا طریقی)

این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است

کـــه بـــه عشق تو قمــــر قاری قرآن شده است

مثــل من باغچـــــه ی خانــه هـــــم از دوری تــــو

بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است

بس کـــه هر تکــه ی آن با هوسی رفت ، دلم

نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است

بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد

خبـــــر از آمدنت داشت کـــه پنهان شده است

عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او

نرده ی پنجره ها میله زندان شده است

عشق زاییده ی بلـــخ است و مقیم شیراز

چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است

عشــــق دانشـــکده تجــــربـــــه ی انسانهـــاست

گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است

هر نو آموختــه در عالـــم خود مجنون است

روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است

ای که از کوچـــه معشوقـــه ی ما می گذری

بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است

محمد حسن زاده بازدید : 2019 شنبه 02 خرداد 1394 نظرات (0)

نیستی کم! نه از آیینه نه حتی از ماه

که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه

من محال است به دیدار تو قانع باشم

کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه

به تمنای تو دریا شده ام! گرچه یکی ست

سھم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه

گفتم این غم به خداوند بگویم، دیدم

که خداوند جدا کرده زمین را از ماه

صحبتی نیست! اگر ھم گله ای ھست از اوست

می توانیم برنجیم مگر ما از ماه!


شعر از فاضل نظری

 

جهت خوانش باقی غزل ها روی ادامه مطلب کلیک کنید

محمد حسن زاده بازدید : 915 شنبه 02 خرداد 1394 نظرات (0)

خالــی ام چون باغ بودا ، خالی از نیلوفرانش

خالی ام چون آسمان شب زده بی اخترانش

خلق، بی جان، شهر گورستان و ما در غار پنهان

یأس  و  تنهایـــی ِ من ، مانند  لوط  و  دخترانش

پاره پاره مغربم، با من نه خورشیدی، نه صبحی

نیمــی از آفاقــم اما ،  نیمه ی  بـــی خاورانش

سرزمین مرگم اینک، برکه هایش دیدگانم

وین دل توفانی ام، دریای خون بی کرانش

پیش رویم شهر را بر سر سیه چادر کشیده

روسری هــای  عــزا  از  داغ  دیـده مادرانش

عیب از آنان نیست من دل مرده ام کز هیچ سویی

در نمــی گیرد مرا ،  افســـون ِ شهـر  و  دلبرانش

جنگجویــــی  خسته ام  بعد  از  نبــــردی  نابرابر

پیش رویش پشته ای از کشته ی هم سنگرانش

دعوی ام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت

راست  چـــون  پیغمبری  رو در روی  ناباورانش

حسین منزوی

محمد حسن زاده بازدید : 60971 یکشنبه 05 بهمن 1393 نظرات (6)

متن کامل مثنوی زهره و منوچهر ایرج میرزا

صبح نتابیده هنوز آفتاب

وا نشده دیده ی نرگس ز خواب

تازه گل آتشی مشک بوی

شسته ز شبنم به چمن دست و روی

منتظر حوله ی باد سحر

تا که کند خشک بِدان، روی تر

ماه رخی چشم و چراغ سپاه

نایب اول به وِجاهت چو ماه

صاحب شمشیر و نشان در جمال

بنده ی مهمیزِ ظریفش هلال

متن کامل را در ادامه ی مطلب بخوانید.

 

 

 

محمد حسن زاده بازدید : 2374 سه شنبه 16 دی 1393 نظرات (0)

چون سرمه می وزی قدمت روی دیده هاست

لطف خط شکسته بــه شیب کشیده هاست

هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است

فرقـی کـه بین دیده و بین شنیده هاست

مـوی تـــو نیست ریختــه بر روی شانه هات

هاشور شاعرانه ی شب بر سپیده هاست

من یک چنار پیـــرم و هر شاخــه ای ز من

دستی به التماس به سمت پریده هاست

از عشق او بترس غزل مجلسش نرو

امروز میهمانی یوسف ندیده هاست

 
حامد عسگری  
 باقی اشعار شاعر را در ادامه مطلب بخوانید
 
محمد حسن زاده بازدید : 10010 جمعه 04 مهر 1393 نظرات (0)

 شهریار

گزیده غزلیات

غزل شماره ۹-  حالا چرا

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

============================

جهت مطالعه ی 160 غزل شهریار به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

محمد حسن زاده بازدید : 6516 پنجشنبه 03 مهر 1393 نظرات (0)

 

اي نم نم باران چه خبر آن سوي پرچین

از مزرعه ي گندم و صحرايُ پر از چین

اينجا همه لب تشنه ي يک جرعه بهارند

اي باد بهاری چه خبر از ده پايین؟

اي شعر ز ما بگذر و بگذار که امشب

لختي سر راحت بگذاريم به بالین

تا مثل غزل فاش شوم بر در و ديوار

اي کاش که صد تکّه شوي اي دل خونین

بر جامه ي من بوي تو جا مانده از آن شب

عمري است که مي ترسم از اين باد خبرچین

هر روز هوالباقي و باقي همه ديوار

نفرين به تو اي کوچه ي نفرين شده، نفرين

هان کیست که می آید و شهنامه و یاهو

انداخته بر شانه و جا داده به خورجین

اين مرد که کشکولش، سرشار ترانه است

اين مرد که آورده هزاران گل آمین

شايد که ببارند بر اين کوچه، ملائک

شايد بگريزند از اين خانه، شیاطین

نّقال نشسته است کناري و سیاوش

آرام فرو مي چکد از پرده ي چرمین...

شعر از سعید بیابانکي 

محمد حسن زاده بازدید : 24628 شنبه 21 تیر 1393 نظرات (0)

 زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد

زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد

 اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

 اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم

 کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

محمد حسن زاده بازدید : 3933 پنجشنبه 22 خرداد 1393 نظرات (1)

این روزهــا  کـــــه آینه هم فکــر ظاهر است

هرکس که گفته است خدا نیست کافر است

خواستم داد شوم... گرچه لبم دوخته است

 خـودم و جـدّم و جــدّ پـــدرم سوختـــه است

نماندست چیزی به جزغم ... مهم نیست

 گــرفته دلـــم از دو عالم ... مهـــم نیست

محمد حسن زاده بازدید : 3062 پنجشنبه 22 خرداد 1393 نظرات (0)

 ردیف این غزل دشــوار می شد با بیندازم !

 ولی با وامی از چشم تو شاید جا بیندازم!

در نگاهت  رنگ  آرامش  نمایان  می شود

 آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود

ببین در سطر سطر صفحه ی فالی که می بینم

 تــو هـــم پایان تلخـــی داری ای آغــــاز شیرینـم

 

 

درباره ما
Profile Pic
پرده ی خیال محل انتشار بحث های تولیدی، نقد شعر کهن و معاصر،بداهه سرایی شعر طنز و جدی با موضوعات اجتماعی فرهنگی و اقتصادی و...پرداختن به بحث های موضوعی ادبیات و گزیده ی بهتریت اشعار شاعران کهن و معاصر است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی

    با عضویت در کانال تلگرام ما همیشه بروز باشید :)
    برای ورود به کانال کلیک کنید / دانلود تلگرام نسخه ویندوز